- هم جانبه
- همه سویه
معنی هم جانبه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه که از هر جانب و طرف صورت گیرد: مبارزه ای پی گیر و همه جانبه ضد... شروع کردند
دو سوئی، دو طرفی
همه زی همه سوی هرجانب هرطرف
یکسویه یکطرفه ازیک سو عشق یک جانبه
Onesided, Unilateral
unilateral
unilateral
jednostronny
односторонний
односторонній , односторонній
eenzijdig
einseitig
unilatéral
unilaterale
एकतरफा
একপক্ষীয় , একপাক্ষিক
tek taraflı
upande mmoja
חד צדדי , חד-צדדי
sepihak
ทางเดียว , ฝ่ายเดียว
أحاديّ الجانب , أحديٌّ
یک طرفہ
کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه
کسی که با دیگری در یک بستر بخوابد، هم بستر، هم رختخواب، برای مثال نه بیگانه گر هست فرزند و زن / چو هم جامه گردد شود جامه کن (نظامی۵ - ۸۲۳)
دو یا چند تن که در یک خانه سکونت دارند (نسبت بهم) : کی بود جای ملک در خانه صورت پرست رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش، (سعدی)، شوهر ، زن زوجه، یار رفیق. یا هم خانه (همخانهء) مسیح. آفتاب (زیرا بعقیده قدما آفتاب در آسمان چهارم است که مقر عیسی باشد)
مجانبه و مجانبت در فارسی دوریازی، نزد یازی از واژگان دو پهلو پهلوی هم واقع شدن، از یکدیگر دور شدن دوری گزیدن